سلام
سلامی مجدد به همه دوستان
همونطور که رد پست قبلیم ذکر کردم بعد از مدتها دوباره اومدم که وبلاگم رو دوباره به روز رسانی کنم و با مطالبی جدید در باره روستا شما دوستان رو از اتفاقات روستا با خبر کنم
اخرین خبری هم که در اینجا اتفاق افتاده مربوط میشه به ایام دهه محرم که نه تنها مثل سالهای گذشته با شور و هیجان خاصی برگزار شد بلکه با استقبال چشم گیری هم همراه بود به طوی که همه مردم رو از این بابت غافلگیر کرد
طبق روال گذشته عکسهایی از این ایام با شکوه در ادامه پست تقدیم شما دوستان میشه تا از این طرق نظاره گر وقایع این دهه باشین
سلام
امروز در روستا برگ دیگری از پیشرفت ورق خورد
تا همه به کمک هم بیان تا ابادانی در این روستا بیشتر
و بیشتر به چشم بیاد تا این روستا به داشتن چنین مردمانی
به خود ببالد افتخار کند

چقد عاشقات پاک وخوبن آقا
میذاری منم خاک پاشون بشم؟
آخه عاشق عاشقاتم شدم
فدای امام رضا(ع) شون بشم
و امثال برای اولین بار در طی سالهای اخیر بالاخره کاروان زیارتی مشهد مقدس تشکیل شد و با استقبال خوبی هم مواجه شد
برنامه ای که همه ساله در سالهای گذشته به دلیل کم اهمیت جلوه دادن متولین روستا فراموش میشد و در ایام محرم بازای گرمی به راه می افتاد
اما امثال همه با همدلی یکدیگرتصمیم گرفتن تا این کاروان زیارتی رو تشکیل دهند و اولین سفر زیارتی اهالی روستا مبنی بر کاروان زیارتی عازم مشهد مقدس شدند
خوشا به حالا انان که در این سفر بودند و لذت هم نشینی در کنار ضریح امام رضا بودند و به دعا و نیایش پرداختند
با اینکه سال اولی بود کع این اتفاق مهم در حال رخ دادن بود با استقابل پور شور مردم مواجه شد و حتی تعدادی از عزیزان هم از این سفر جا ماندند و یا گویی خودشان را کنار کشیدن و تا فردی با لیاقت تر بتواند به این سفر برود و چه بسا ثواب انان اگر بیشتر از دیگران نباشد کمتر نخواهد بود
خوشا به حال انای که با کمک های نقدی و غیر نقدی خود را شریک این کاروان دانستد و روح و روان خود رو به زیارت اقا اما رضا بردند
1384/8/18 - شماره 292
آثار باستانی شهرک صنعتی تخشی محله
* یک ملتی که زن و مردش برای جان فشانی حاضرند ،و طلب شهادت می کنند، هیچ قدرتی با آن نمی تواند مقابله کند .
***شهادت از دیدگاه امام خمینی (قدس سره)***
گویی که در این خاک از گذشته تا به حال با شهادت انس گرفته و همیشه از ازل تا ابد بهترین های خود راه گلچین میکنید تا مردم در نبود این عزیزان غم فراوانی رو به دوش بکشند
غم عزیزانی که اگر الان در جمع این اهالی بودن مانند خونی بودند که به جان مردم تزریق میشود و این مردمان خاکی با دیدن چهره پاک و معصومشان گویی که جان تازه میگرفتن
شهدایی که همیشه و در همه حال هدفشان خدمت رسانی به مردم بوده است
از شهید قنبر علی پشمکی گرفته تا شهیدان خیبلی که گویی این دو برادر یه روح بودن در دو بدن
شهید فتحعلی هزارجریبی که گویی بعد از سالها برادر عزیزش حاج غلام عزیزمان قصد پیمودن راهشان را داشت
شهید جانباز جعفر هزارجریبی که با جراحتی روحی و روانی که سالهای سختی رو بعد از جنگ سپری کرد و بعد از خوابی کوتاه که انگار برای او خوابی ابدی بود به سوی هم رزمانشان شتافت
و بالاخره در میان این جم شهیدی که قبلا از او اسم برده ایم
شهیدی که هیچ گاه از یاد مرد این ابادی نخواد رفت بلکه هر روز یاد او بیشتر در دل مردم زنده میشود
شخصی که پس سالها خدمت رسانی به مردم عزیز تر از جان خود
مردومانی که به جرات میتوانم بگویم فقط شخص خود ایشان جرات داشت به خانه های انها برود و دست یاری به سویشان دراز کند هنوز که هست در کوچه و خیابانهای شهر از نیکی های این عزیز از دست رفته به گوشمان میرسد چیزهایی میشنویم که فقط از خود او بر می امد برای او رنگها معنی نداشت نژآدها فرقی نداشت برای او همه سیاه و سفید و سیستانی و ترکمن و بلوچ هیچ تفاوتی نداشت وه همه و همه و همه از او ابراز رضایتمندی میکنند
و اما این بار گویی که خدومت به مردم این منطقه دیگر برای او کوچک بوده و قصد خدمت رسانی بزرگتر با دیگر رفقایشان را داشت هدفی که گر به مقصد میرسید این خطه از ایران رو گویی گلستان میکردند هرچند در این مدت کوتاه هم هرچه از پسشان بر میامد کوتاهی نکردند
حاج غلام عزیزمان برای مجلس ششم کشوران اماده خدمت رسانی بود
مجلسی که به گفتی بزرگان و سران کشور دیگر تکرار نخواهد همه مردم شهر و روستا دست یاری به سوی او دراز کردند چرا که قبلا او به تنهایی چنین کار عظیمی را برای انها انجام میداد اما اینبار نوبت مردم بود که به کمک این عزیزمان بیایند و الحق که کاری بس بزرگ انجام دادن و توانستند با همت بی نظیرشان او را به نقطه اوج خدمت رسانی به مردم برسانند نقطه ای اوجی که به ظاهر خیلی زود فرو کشید اما نه تنها این اتفاق نیفتاد بلکه بیشتر از انچه در دل مردم عزیز بود عزیزتر شد
حادثه ای که اگر اتفاق نمی افتاد اما فقط این ماین همه از حرف اگر نمی افتاد به گوش میرسید حادثه ای که مردمان این منطقه در طول تاریخ چنین چیزی ندیده اند حادثه ای که همه مردم رو سیاه پوش کرد تا در غم عزیزانی شرکت کنند که تنها 1 سال قبل تر برای انها کاروان شادی و سرور سر داده بوند و این بار باید برای انها کاروان غم و ماتم تشکیل میدادند
چه روز غم انگیزی بود روز پنج شنبه همه منتظر روز باشکوهی بودند که خبر رسید هر انچه نباید اتفاق میفتاد افتاده است و دیگر این عزیزان رو در جمع خودمان نخواهیم داشت عزیزانی که صادقانه برای مردم خدمت میکردند و در این میان شهید عزیزمان که از اب و خاک و این روستا خورده است بیشتر به چشم می اید شخصی که اگر زندگی نامه او را بالا و پایین کنید به چیزهایی دست خواهید یافت که فقط مختص چنین ادمهایی هست که ارتباط نزدیکی با خدا دارند
شهید عزیزمان که به گفته خودش
""" انسان رفتنی است اما با ایجاد لذت روحی در بین مردم باید مانگار بماند"""
و بی شک میگویم که چنین کاری را انجام میداد و به همین خاطر در بین مردم مانگار شده است و خواهد ماند
شهیدی که هم اکنود ادامه دهنده را او فرزندش مهندس نبی هزارجریبی است که در همین وبلاگ در پستی جدید به شخصیت او هم خواهیم پرداخت
.: Weblog Themes By Pichak :.